تپاکی)
او منی بیل ء ہمدلیں براتاں
میر بلوچانی ذات ء ذریاتاں
بیا تپاکی ء جامگ ء پوش ات
کینگ ء کست ء سیمسراں پروش ات
... وت ماں وت جنگ ء شدتاں سوچ ات
کبرۓ پہ جؤریں دژمناں کوچ ات
ناتپاکی پہ جہد ء تاوان انت
دژمن ء سیت ء پہ ترا زیان انت
ہون بلوچانی ہر کجا شنگ انت
کل منی جان ء رگ رگ ء بند انت
یکے مۓ برات ء یکے پرذند انت
یکے مۓ آریپیں پت ء جند انت
(گلزامین ء توار)
درد اشتیـاق
فـریـدون مشیـری
ای شب،به پاس صحبت دیرین خــدای را
بـا او بگـو حـکایت شـب زنــده داری ام
با او بگو چه می کشـم از درد اشتیـاق
شـایـد وفـــا کنـد، بشتـابـد به یـاری ام
ای دل چنـان بنــال که آن مـاه نازنین
آگه شود ز رنج من و عشـق پاک من
با او بگو که مهـــر تو از دل نمی رود
هرچنـد بسته مـرگ، کمـر بر هلاک من
ای شعر من، بگو که جــدایی چه می کند
کـاری بکـن که در دل سنگـش اثـر کنـی
ای چنگ غم، که از تو بجز ناله برنخاست
راهـی بـزن که نـالـه از این بیشتـر کنـی
ای آسمـان، به سوز دل من گواه باش
کز دست غم به کوه و بیـابان گریختـم
داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه
ماننـد شمـع سـوختـم و اشک ریختـــم
ای روشنـان عـالـم بالا، ستــاره ها
رحمی به حال عاشق خونین جگر کنید
یا جـان ز من بستـانیـد بی درنـگ
یا پا فـرا نهیـد و خــدا را خبـر کنید
آری، مگر خــدا به دل اندازدش که من
زین آه و نالـه راه به جـایی نمی برم
جـز نـالـه های تلـخ نریزد ز ساز من
از حـال دل اگـر سخنی بر لب آورم
آخـر اگر پرستش او شد گنـاه من
عـذر گنـاه من،همه، چشمان مست اوست
تنهـا نه عشق و زندگی و آرزوی من
او هستی من است ! که آینــده دست اوست
من بی می ناب زیستن نتوانم بی باده کشی جور تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بریزو من نتوانم
دوران جهان بی می وساقی هیچ است
جز زمزمه ساز عراقی هیچ است
هر چند در احوال جهان می نگرم
حاصل هم عشرت است وباقی هیچ است
قومی متفکرند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آید روزی که ای بیخبران راه نه آنست و نه این
"شهریار"
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی
کاهش جان تومن دارم و من میدانم
که تو از دوری خورشید چه ها می بینی
تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توهم آینه بخت غبار آگینی
باغبان خار ندامت به جگر میشکند
برو ای گل که سزاوار همان گلچینی
نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید
که کند شکوه ز هجران لب شیرینی
تو چنین خانه کن و دل شکن ای باد خزان
گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی
کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی
شهریارا اگر آیین محبت باشد
چه حیاتی و چه دنیای بهشت آیینی
،،، شپ اِنت ،،،
چمان بند کناں شپ انت
چمان پچ کناں شپ انت
سہب ءِ رنگ بیگہ انت
روچ رلّتگ کجا
جمرانی ساہگ ءَ
واب کپتگیں دل ءِ
آگہی مساپر انت
ماہیکان پل اتگ
موسمے بجیت شپ انت
ترانگے شلیت شپ انت
بام کجلیت شپ انت
زندمان ءِ ہر نگاہ
چست ءُُ ایر بیت شپ انت
بس شپ انت
،،،،،،،،،،،،،،،
Liaqat Ameen
خفقان...
"فریدون مشیری"
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم ، آی
آی با شما هستم این درها را باز کنید
من به دنبال فضائی می گردم
لب بامی ...
سر کوهی...
دل صحرائی ...
که در آنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره ی درد مرا باید این داد کند
از شما خفته ی چند
چه کسی می آید با من فریاد کند
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم،بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم،رمیدیم
نام تو که باغ اِرَم و روضه خلد است
انگار که دیدیم ندیدیم،ندیدیم
صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوه یک باغ نچیدیم،نچیدیم
سر تا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم
وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم، شنیدیم
"وحشی بافقی"
سولماز فروتن-مجله موفقیت شماره227
درسهای زندگی
گاهی اوقات فکر کردن به زندگی و جداسازی چیزهایی که از آن آموختهاید، به اندازه جرات کردن و قدم در یک راه پرخطر گذاشتن اهمیت دارد.
زندگی چه درسی به شما داده است؟
اگر میتوانستید در زمان سفر کرده و به کودکی خود بروید و درسهایی درباره زندگی بیاموزید چه حرفهایی را به زبان میآوردید؟
در ادامه با درسهای زندگی آشنا خواهید شد:
وقت خود را بیشتر با کسانی بگذرانید که شما را میخندانند. با آدمهایی که برای تاثیر گذاشتن بر آنها باید خودتان را تحت فشار قرار دهید کمتر معاشرت کنید.
هرگز به کسی نگویید رویاهای او غیرقابل دسترس و غیرممکن است. اگر او به شما ثابت کند که اشتباه کردهاید، مانند یک فرد نادان جلوه خواهید کرد.
مهم نیست چند بار مرتکب اشتباه میشوید یا تا چه اندازه کند حرکت میکنید، با همین حال هم شما از کسانی که اصلا تلاش نمیکنند جلوتر هستید.
اگر شادی را در کسب مادیات (ماشین آخرین مدل، جواهرات گرانبها، لباسهای مارکدار) جستوجو کنید، درست مانند این است که روی دستگاه تردمیل یا یک تسمه متحرک در جا حرکت کنید. قطعا به جایی نمیرسید.
به لطیفههای بیمزه هم بخندید. از دیگران عذرخواهی کنید. به آنها بگویید چقدر برای شما ارزش و اهمیت دارند. همین لحظات کوچک هستند که زندگی را باشکوه میسازند.
در سن 79 سالگی بیشتر از کارهایی که انجام دادهاید، حسرت کارهایی را خواهید خورد که اصلا انجام ندادهاید.
زندگی زمانی لذتبخش است که دست از تظاهر به خونسردی و آرامش بردارید و تمرکز کنید که فقط خودتان هستید.
ما اغلب بر اساس اطلاعات ناقصی که داریم درباره دیگران قضاوت میکنیم. به جای قضاوت کردن درباره شخصیت دیگران یا کارهایی که در زندگی انجام دادهاند، کشف کنید که علت چه بوده و چه شده که آنها به چنین جایی رسیدهاند.
اگر میخواهید احساس یک آدم ثروتمند را تجربه کنید، نعمتهایی را که دارید و نمیتوانید آنها را با پول بخرید بشمارید.
هر چقدر عمیقتر خود را بشناسید، راحتتر میتوانید دیگران را درک کنید.
لازم نیست تعداد مشخصی دوست دور و بر خودتان داشته باشید، فقط دوستانی داشته باشید که از دوستی آنها مطمئناید.
کسانی که قرار است در زندگی کنار یکدیگر باشند راه رسیدن به هم را پیدا میکنند. شاید به بیراهه بروند اما هرگز یکدیگر را گم نمیکنند.
هر چه بزرگتر میشوید و بیشتر میآموزید، تازه میفهمید که چقدر کم میدانید. در سن 72 سالگی زندگی هنوز هم درسهای تازهای دارد که به شما بدهد.
شما میتوانید چیزی را که در رسیدن به آن ناتوان بودهاید دنبال کنید. کافی است فقط آن را به اندازه کافی بخواهید.
شکایت کردن از زندگی درست مانند این است که خود را به خاطر سیلی زدن به خودتان تنبیه کنید. این کار شما مشکلی را حل نمیکند، فقط بیشتر آسیب میبینید.
از تغییرات با آغوش باز استقبال کنید. تغییر اگرچه گاهی چندان راحت نیست اما موجب رشد و انعطاف شما میشود. تجربه هر چیز جدیدی در وهله اول شما را میترساند اما این احساسات از بین میروند و شما میمانید با شجاعت و چیزهای بزرگتری که در زندگی به دست آوردهاید.
وقتی فرصت و موقعیتی پیش میآید، هیچکس صددرصد آمادگی رویارویی با آن را ندارد. چون بیشتر موقعیتهای زندگی موجب رشد عاطفی و ادراکی ما میشوند. این موقعیتها ما را وادار میسازند که انعطاف پیدا کنیم و از منطقه امن خود خارج شویم و این در وهله اول کار چندان راحتی نیست. زمانی هم که ما با چیزی احساس راحتی نکنیم، برای رویارویی با آن آماده نیستیم.
حمایت، راهنمایی و کمک کردن به دیگران یکی از بزرگترین پاداشهای زندگی است. برای دریافت این پاداش باید بخشنده باشید.
در حالی که تمرکز اصلی خود را روی هدف نهاییتان گذاشتهاید، بادبانهای زندگیتان را با بادهای غیرقابل پیشبینی هماهنگ کنید و تا رسیدن به مقصد به حرکت ادامه دهید.
وقتی برای رسیدن به اهداف و آرزوهای خود تلاش میکنید میتوانید روی یاس و ناامیدیهای احتمالی که ممکن است در این مسیر پیش بیایند حساب کنید. ناامید نشوید، راه رسیدن به آرزوها هرگز یک مسیر هموار نبوده است. به این مشکلات همانند یک چالش فکر کنید که زندگی سر راه سفرتان قرار داده است. آنها لازم هستند و به رشد شما کمک میکنند.
کمتر از درآمدتان خرج کنید، آنقدر با دست خالی پیش بروید تا پولی به دست آورید.
آزادی بزرگترین موهبت شماست و خودکفایی بزرگترین آزادی است.
حتی زمانی که احساس میکنید چیزی ندارید، یک نفر در جایی دیگر هست که از شما کمتر دارد. او را پیدا کرده و کمکش کنید. علتش را خودتان خواهید فهمید.
زندگی مشترک متحول میشود و تغییر میکند. احساساتی که نسبت به همسرتان در اوایل ازدواج داشتهاید به مرور زمان بارها و بارها دستخوش تغییر و دگرگونی خواهد شد. خود شما نیز در همان جهت تغییر کرده یا حداقل از تغییرات همسرتان استقبال میکنید و آنها را میپذیرید. این کار نیازمند تلاش و گاهی حتی مشاوره است. روی این تغییرات سرپوش نگذارید وگرنه روزی میرسد که همسرتان برای شما غریبه میشود.
منفیبافی مولد منفیبافیهای بعدی است. وقتی فقط روی کمبودها تمرکز کنید، قطعا همان سرتان خواهد آمد. دیگر به دنبال نقاط مثبت زندگی نمیروید و هر وقت هم که اتفاق مثبتی بیفتد، دنبال جنبههای منفی آن میگردید.
برای داشتن چیزی که هرگز نداشتهاید، باید کاری را انجام دهید که هرگز انجام ندادهاید.
آنچه که میگویید زیاد اهمیت ندارد، مهم احساسی است که به دیگران میدهید.
داشتن یک ذهن باز کلید کسب دانش و آگاهی بیشتر است. اگر میخواهید بیشتر درباره جهان بدانید، باید ذهن خود را باز نگه دارید. باید به چیزها و آدمهای اطراف خود فرصت بدهید.
اگر طالب عشق هستید به دیگران عشق بورزید. اگر دوست میخواهید، رفتار دوستانهای داشته باشید. اگر به دنبال پول هستید، ارزشسازی کنید. به همین سادگی.
اگر چیزی 3 روز یا 3 ماه یا 3 سال بعد از امروز ارزشی برای شما ندارد، وقت خود را بابت نگرانی برای آن هدر ندهید.
دوران پیری و میانسالی خود را مدیریت کنید، اما با آن مبارزه نکنید. شما میتوانید برای کرمهای صورت، جراحی پلاستیک، شامپوهای رشد مو و بوتاکس هزینه کنید اما در نهایت متوجه میشوید که در یک جنگ طاقتفرسا گیر افتادهاید. سر و صورت خود را صفا بدهید. تناسباندام خود را حفظ کنید. زشتیهای ظاهری خود را برطرف کنید اما زیبایی دوران میانسالی را بپذیرید. یک مرد یا زن سالخورده بسیار زیباتر از یک آدم برنزه با آرایش غلیظ است.
هرگز افسوس نخورید. اگر اتفاق خوبی افتاده که عالی است و اگر اتفاق بدی افتاده، تجربه و درس عبرت است.
مشغول بودن با مفید بودن فرق دارد.
زندگی به طرز باورنکردنی کوتاه است. وقتی جوان هستید فکر میکنید زمان زیادی پیش روی شماست اما باور کنید زمان خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنید میگذرد. قبل از اینکه فکر کنید بزرگ شدهاید موهای سرتان سفید خواهند شد. بچهدار میشوید و در یک چشم بر هم زدن میبینید آنها از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند. به اندازهای مکث کنید که بتوانید از تمام این لحظات لذت ببرید.
اشتباهات درسهای بزرگی به شما میدهند. هر بار که اشتباه میکنید، یک قدم به هدف نزدیکتر میشوید. تنها اشتباهی که واقعا به شما لطمه میزند این است که از ترس اشتباه کردن دست به هیچ کاری نزنید.
سلامتی شما زندگی شماست، مراقب آن باشید. معاینات پزشکی سالیانه را انجام دهید.
تغییر تنها چیز باثبات در زندگی است.
کمک کردن به دیگران است که از شما یک انسان محترم و آبرومند میسازد.
باید به دنبال خلق موقعیت باشید. فرصتها به ندرت در خانه کسی را میزنند که اصلا دنبال فرصت نیست. باید به دنبال فرصتها باشید و برای خودتان موقعیت خلق کنید. باید مبتکر باشید تا روی غلتک بیفتید و تمام درها به روی شما باز شوند.
مغزتان را فعال نگه دارید. دچار روزمرگی نشوید. دست به کارهای جدید بزنید، چیزهای جدید یاد بگیرید و در تمام ابعاد زندگی خود ایدههای تازه را کشف کنید. ذهن خودتان را به چالش بکشید. کنجکاو باشید و نسبت به دنیای پیرامون خود علاقه نشان دهید.
اگر در محل کارتان بیشتر از اینکه شما به آنها نیاز داشته باشید، آنها نیازمند شما باشند، آن وقت آدم موفقی هستید.
اینکه سعی کنید آدمی باشید که اصلا نیستید چندان خوشایند نیست. خودتان باشید. این آن چیزی است که زیباست.
ثروتمندان واقعی برای شاد بودن بهانههای کمتری لازم دارند.
توانایی شما در انتخاب یک همسر ایدهآل تاثیر بسزایی بر سلامت مالی و عاطفی شما میگذارد. به این سه درس بزرگ توجه کنید: 1) به دنبال کسی باشید که بودن در کنار او برای شما لذتبخش است و شادتان میکند. 2) طرف مقابل خود را خوب بشناسید. 3) به دنبال تفاهم و سازگاری خودتان با او– در چیزهایی غیر از زیبایی ظاهری- باشید چرا که زیبایی و جوانی زودگذرند در حالی که ذهن و قلب زیبا جاودانه میمانند.
مهم نیست چقدر پیش میروید، همیشه عدهای هستند که اصرار دارند شما دارید برای یک هدف غیرممکن تلاش میکنید. وقتی با چنین آدمهایی برخورد میکنید سعی نکنید برای آنها دلیل و منطق بیاورید. در عوض حضور آنها را فراموش کنید. آنها فقط وقت و انرژی شما را هدر میدهند.
همه ما به نوعی عجیب و غریب هستیم. اصلا خود زندگی هم عجیب و غریب است. وقتی کسی را پیدا میکنیم که از این نظر با ما همخوانی دارد، نام این پدیده را عشق میگذاریم.
"نه" گفتن به بعضی از آدمها، به شما این امکان را میدهد که به فرصتهای مناسب دیگر پاسخ مثبت بدهید.
صادقانه زندگی کردن، آرامش ذهنی و روانی شما را در پی خواهد داشت که هیچ هزینهای هم دربر ندارد. فریبکار نباشید و آدمهای دروغگو را هم تحمل نکنید.
اگر به سختی کار میکنید و از لحظه لحظه آن لذت میبرید، متوقف نشوید. دارید دست به کار بزرگی میزنید. چون هر کار سختی زمانی که روی علایق خود تمرکز کرده باشید دیگر سخت نیست.
دروغ و نیرنگ شاید شما را به اوج برساند اما شما را در اوج نگه نمیدارد. حقیقت همیشه برملا میشود و در نهایت دروغها را نابود میکند.
اینکه شما خودتان را ببخشید بسیار مهمتر و دشوارتر از این است که دیگران را وادار کنید شما را ببخشند.
سادگی اغلب یکی از فاکتورهای بزرگ موفقیت است اما ساده زیستن کار آسانی نیست.
کمتر لذتی در زندگی هست که با یک گفتوگوی خوب، مطالعه یک کتاب خوب، یک پیادهروی خوب، یک لبخند زیبا یا یک دوست خوب برابری کند.
خنده بهترین داروی رفع استرس است. گاهی به خودتان بخندید. در هر موقعیتی که قرار گرفتهاید ابعاد طنز آن را پیدا کنید.
هر اتفاقی که در زندگی رخ میدهد نه خوب است و نه بد، همه چیز به نگرش و طرز فکر شما بستگی دارد.
زمانی که وقت خود را به غصه خوردن میگذرانید، دارید از قوه تخیل خود برای خلق چیزهایی که نمیخواهید بهره می گیرید.
بلوغ بیشتر از اینکه به سن و سال مربوط باشد حاصل تحصیل و تجربه است. آدمهای 30 ساله زیادی را دیدهام که پخته هستند و 50 سالههایی هم هستند که هنوز خامند.
وقتی علاقه و مهارت در کنار هم قرار گیرند، اغلب یک شاهکار خلق میشود.
شما تنها نیستید. همه مشکل دارند، فقط بعضیها بهتر از بقیه میتوانند مشکلات خود را پنهان کنند.
دوستی و عشق واقعی از پس آزمون دوری و گذر زمان برمیآید.
هر روز صبح نیم ساعت زودتر از خواب بلند شوید تا مجبور نباشید مثل دیوانهها عجله کنید و این طرف و آن طرف بدوید. همین سی دقیقه جلوی جریمه شدن شما توسط پلیس، تاخیر یا سردرد شما را میگیرد.
جر و بحث پیش میآید. مشاجره بین دو دوست نزدیک نشانه بیاحترامی یا فقدان محبت نیست، فقط یک اختلافنظر ساده است. در واقع، علت اصلی مشاجره ما با دیگران این است که به آنها اهمیت میدهیم. به همین دلیل است که نباید زیاد هیجانزده و احساساتی شویم.
پول و مادیات تنها چیز مهم در زندگی نیست. بله باید به اندازهای پول داشته باشید که راحت زندگی کنید و کارهایی را که میخواهید انجام دهید اما جمع کردن و انباشتن پول کار خستهکنندهای است.
با آدمهای جوانتر از خودتان معاشرت کنید. ببینید یک نسل بعد از شما چه کار میکنند و چه طرز فکری دارند. با این گروه دوستی برقرار کنید تا سود ببرید و از یکدیگر چیزی بیاموزید. ادای بزرگترها را درنیاورید چون کسانی که سن و سال کمتری دارند ممکن است خیلی بیشتر از شما بدانند.
سالهایی که پشت میز مدرسه به مطالعه و یادگیری گذراندهاید در مقایسه با درسهای کوچکی که یک عمر از زندگی میگیرید هیچ است. تحصیل کرده و روی علایق خود تمرکز کنید و به دنبال آرزوهایتان بروید.
مبلغی به اندازه شش ماه درآمد خود را در یک حساب پسانداز بگذارید تا اگر بیکار شدید یا موقعیت اورژانسی پیش آمد، مجبور نشوید اضافه کاری کنید. برای هزینههای غیرمنتظره مانند تعمیر ماشین یا منزل، پول اضافی کنار بگذارید.
قهرمان واقعی کسی است که در زندگی دیگران– حتی یک نفر- تغییرات مثبت ایجاد کند.
بگذارید فرزندانتان مرتکب اشتباه شوند. اشکالی ندارد حتی اگر کمی بچگی کنند. مدام به دنبال نجات آنها نباشید. تمام جزییات زندگیشان را کنترل نکنید. تمام وقت آنها را با کلاسهای گوناگون پر نکنید. برای آنها مرز و محدودهای مشخص کنید و آسوده باشید.
هیچ کار بدون خطری وجود ندارد. انجام دادن یا ندادن هر کاری در زندگی طبیعتا با کمی خطر همراه است.
یک قدم به عقب برگردید تا یک چشمانداز کلی داشته باشید. معمولا زمانی که غصه میخوریم و غمگین میشویم، به این علت است که دورنمایی و ژرفاندیشی خود را از دست دادهایم. یک مشکل اگر در مقیاس وسیعتری قرار گیرد تقریبا هیچ به نظر میرسد.
اگر هر روز صبح با این طرز فکر از خواب بیدار شوید که امروز یک اتفاق شگفتانگیز روی خواهد داد، اغلب حق با شما خواهد بود.
کسی که چیزی برای پنهان کردن ندارد همیشه همان کسی است که به خودش افتخار میکند و آمادگی رویارویی با هر چیزی را دارد.
وقوع هر تغییری، علت خاصی دارد. با آن سازگار شوید. این کار آسانی نیست اما ارزشش را دارد.
زندگی میدهد و میگیرد. در لحظات سخت مسوولیت حل مشکلات را بر عهده بگیرید اما شاد باشید و بر امواج ناپایدار زندگی سوار شوید. مشکلی که امروز برای شما تبدیل به یک هیولا شده است، در آیندهای نه چندان دور به باد فراموشی سپرده خواهد شد.
وقتی دو نفر به جای جنگ و مجادله با یکدیگر همکاری میکنند، موفقیت این کار گروهی بسیار فراتر از آن چیزی است که هر کدام به تنهایی میتوانستند به دست آورند.
آنچه که اتفاق افتاده یا در آینده اتفاق میافتد تصمیم و انتخاب شخص شماست. پس در تمام کارهای روزمره خود مثبتاندیش باشید.
ظاهر زیبا چشم دیگران را میگیرد اما شخصیت زیبا قلب آنها را تسخیر میکند.
اگر در گذشته زندگی کنید، لحظات فوقالعادهای را که برای زندگی کردن در پیش رو دارید از دست خواهید داد.
از هر ارتباط و گفتوگوی کوچکی با دیگران به عنوان یک فرصت برای تاثیرگذاری مثبت در زندگی خودتان و آنها استفاده کنید.
زمان، بینهایت حائز اهمیت است. شما متولد میشوید و از این دنیا میروید. فاصله بین این دو را هدر ندهید.
وقتی چیزی از کنترل شما خارج است چرا به خاطر آن حرص و جوش میخورید؟ تمرکز روی آنچه که میتوانید کنترلش کنید، همان روشی است که میتواند اتفاقات خوب زندگیتان را رقم بزند.
کسب دانش نشانه رشد شما نیست. شما زمانی رشد و پیشرفت میکنید که دانستههایتان شیوه زندگیتان را تغییر دهند.
سولماز فروتن
soolmaz_forootan@hotmail.com
از دوستان گرامی خواهش می کنیم که موارد زیر را رعایت کنند تا بتوانیم در یک فضای صمیمی فعالیت کنیم:
از ارسال مطالب سیاسی و ضد مذهبی اکیدا خودداری کنید.
از توهین و بدگویی نسبت به دیگر عزیزان بپرهیزید
از نوشتن مطالبی که احساسات شخص یا قوم خاصی را جریحه دار کند خوداری کنید.
دوستان عزیز در این وبلاگ از بحثهای حاشیه ای وبخصوص سیاسی خوداری کنید
در صورت کپی کردن مطالب از سایتها و ویلاگهای مشابه؛جهت رعایت کپی رایت؛ لینک منبع رو نیز ذکر کنید
از دوستانی که مشتاق به فعالیت و همکاری در سمت مدیریت وبلاگ پهره هستند دعوت میکنیم
رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند اندک اندک ای عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد.وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،کافی است شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد .پای ما نیز ، همچون فیلها،اغلب با رشته های ضعیف و شکننده ای بسته شده است ، اما از آنجا که از بچگی قدرت تنه درخت را باور کرده ایم، به خود جرات تلاش کردن نمی دهیم، غافل از اینکه برای به دست آوردن آزادی ، یک عمل جسورانه کافیست .
پائولوکوئیلو
سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست
تا زندهام چو شمع ازینم گزیر نیست
هر درد را که مینگری هست چارهای
درد محبت است که درمان پذیر نیست
هیچ از دل رمیده ما کس نشان نداد
پیدا نشد عجب که به دامی اسیر نیست
بر من کمان مکش، که از آن غمزهام هلاک
بازو مساز رنجه که حاجت به تیر نیست
رفتی و از فراق تو از پا درآمدم
باز آ که جز تو هیچکسم دستگیر نیست
سهلست اگر گهی گذرد در ضمیر تو
وحشی که جز تو هیچکسش در ضمیر نیست
وحشی بافقی
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان
که دل اهل نظر برد که سریست خدایی
پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدایی
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا
در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی
خلق گویند برو دل به هوای دگری ده
نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی
سعدی شیرازی
غم هجوم آورده ،می دانم که زارمم می کشد
وین غم دیگر که دور از روی یارم می کشد
می کشد صدبار ،هر ساعت من بد روز را
من نمی دانم که روزی چند بارم می کشد؟
گریه کن بر حسرت و درد من ای ابر بهار!
کاینچنین فصلی،غم آن گلعذارم می کشد
شب،هلاکم می کند اندیشه ی غم های روز
روز،فکر محنت شب های تارم می کشد
گفت خواهم کشت وحشی را به صد بیداد،زود
دیرمی آید مگر از انتظارم می کشد
**وحشی بافقی**
روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور
کنیـــــد
مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه
جا حـــال خرابش بدهید
بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید
واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ
جای تلقــیـن
به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید
روز
مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک
زنـیـــــــد
روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از
این دار برفــــتت
شرح آزادی ملوانان کنارکی از چنگ دزدان دریایی
این ناخدای اهل بندر کنارک روز چهارشنبه در حال صید ماهی از آبهای دریای نیلگون مکران طی گفت و گوی تلفنی با خبرنگار ایرنا اظهارداشت: سوم آذر ماه امسال به همراه 14 ملوان از 'کنارک' برای صید ماهی راهی دریا شدیم.
وی گفت: با گذشت 10 روز از ماهیگیری و در روز یازدهم یک فروند لنج که از فاصله ای دور به سمت ما در حرکت بود توجه ملوانان را جلب کرد.
او اظهارداشت: با رسیدن این شناور به نزدیکی ما؛ از آنها پرسیدیم اهل کجا هستند و چه کاردارند اما آنان به جای پاسخ دادن شروع به تیراندازی کرده و قبل ازاینکه به خودمان بیاییم با ورود 13 دزد سومالیایی به لنج، به اسارت درآمدیم.
ناخدا برفر گفت: سرعت عمل دزدان دریایی اجازه هرگونه استمداد تلفنی و بیسیمی را از ما سلب کرد.
وی افزود: این دزدان ما را با لنج خودمان به آبهای نزدیک سومالی بردند و مدعی شدند در صورت گرفتن یک فروند کشتی تجاری ما را رها می کنند.
او گفت: با گذشت 20 روز در حالی که همچنان در لنج خودمان در حوالی سواحل سومالی در اسارت بودیم از من خواستند مسیر تردد کشتیها را به آنها نشان دهم اما آنان را فریب داده و به سوی دریای عرب محلی که ناوهای جنگی حضور داشتند راهنمایی کردم.
این ناخدای کنارکی افزود: هفت روز در مسیری که به آنها نشان داده بودم حرکت کردیم که گازوییل لنج تمام شد و در همین حین یک فروند بالگرد نظامی از روی یک ناو خارجی در نزدیکی ما به پرواز درآمد و دزدان دریایی از ترس، اسلحه و مهمات خود را به دریا ریختند.
ناخدا برفر گفت: ناخدای این ناو که در فاصله سه مایلی ما قرارداشت سوال کرد 'کی هستید و اینجا چه می کنید' سومالیاییها به دروغ گفتند 'صیاد هستیم تور ماهیگیریمان پاره شده و در دریا گم شده ایم.'
وی افزود: پس از آن، ناو خارجی از آن نقطه دور شد اما با رصد راداری متوجه شدند گرفتار دزدان دریایی سومالیایی شده ایم لذا مجددا یک فروند بالگرد دیگر از سوی ناو به طرف ما پرواز کرد و با دستگیری دزدان سومالیایی که پنهان شده بودند، ما آزاد شدیم.
او گفت: حدود 50 سرباز، عکاس و گزارشگر از ناو آمریکایی وارد لنج ما شدند و با انگشت نگاری از هرکدام از ملوانان، شماره تماس، آدرس و عکس جداگانه ما را گرفتند.
ناخدا برفر افزود: ناو آمریکایی تا حدود 60 مایلی مسقط لنج ما را همراهی کرد و ساعت 11 صبح روز یکشنبه 18 دی ماه امسال به کنارک رسیدیم.
مدیرکل اداره شیلات سیستان و بلوچستان نیز روز چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا خبر آزادی 15 ملوان کنارکی را به همراه یک فروند لنج صیادی پس از 34 روز اسارت در چنگال دزدان دریایی سومالیایی، تایید کرد.
'غلامرضا سندگل' گفت: این افراد شامل 14 ملوان به همراه ناخدای لنج توسط نیروهای خارجی مستقر در آبهای بین المللی از دست دزدان سومالیایی نجات یافتند و به آغوش خانواده هایشان در کنارک بازگشته اند
خبرگزاری فارس: در آستانه برگزاری آزمون استخدام شهرداریها، دلایل تعدیل کارکنان شهرداری نیکشهر بررسی شد.
به گزارش خبرگزاری فارس از نیکشهر، تعدادی از کارگران شهرداری نیکشهر در گفتوگو با خبرنگار فارس اظهار داشتند: با چند سال سابقه کار بدون هیچ دلیل منطقی اخراج شدهایم و شهرداری نیز حکم اخراج ما را تأیید کرده است.
این کارگران که از بیان نامشان هراسان بودند افزود: از ابتدای سالجاری تنها شش ماه حقوق دریافت کرده و دو سال و شش ماه اضافه کار به علاوه عیدی و پاداش سال 90 و هزینه لباس کار، سه سال است که شهرداری حاضر به پرداخت آن به کارگران نمیشود.
آنان گفتند: از چهار ماه پیش تاکنون به دلیل عدم پرداخت حق بیمه کارگران توسط شهرداری، بیمه ما هم تمدید نشده و این امر مشکلات عدیدهای برای کارگران به وجود آورده است.
کارگران شهرداری نیکشهر با بیان اینکه در سرما و گرما و زیر سختترین شرایط به نظافت شهر پرداختهایم افزودند: شهرداری نیکشهر اعلام کرده طبق نظر استانداری باید 52 نفر از کارگران را تا پایان امسال اخراج کنند که در همین راستا 10 نفر اخراج و بقیه نیز به زودی اخراج میشوند.
آنان ادامه دادند: به عنوان رفتگر تنها 240 هزار تومان حقوق میگیریم که آن هم تا شش ماه است پرداخت نشده و اگر مسئولان در این زمینه چارهای نیندیشند بنیان خانوادگی ما کارگران از هم خواهد پاشید.
سرپرست شهرداری نیکشهر در این ارتباط به خبرنگار فارس گفت: با تأیید عدم پرداخت حقوق و مزایای کارگران در حدود 100 کارگر و کارمند در شهرداری نیکشهر مشغول به کار هستند که قرار است به زودی تعداد 52 نفر از آنان اخراج شوند.
حمید آریان افزود: از این تعداد کارگر برخی اخراج و باقی آنان تا قبل از پایان سالجاری باید اخراج شوند.
وی از دلایل اخراج کارگران شهرداری را نداشتن درآمد و عدم توانایی پرداخت حقوق آنان عنوان کرد.
سرپرست شهرداری نیکشهر بیان کرد: استانداری طی مکاتبات اعلام کرده که بیشتر آنان در زمان شهرداران سابق بدون گزینش و برگزاری آزمون و گذراندن مراحل استخدام به کار گرفته شدهاند و الان با سابقه چند سال باید از کار بر کنار که این خود ظلم بزرگی بر حق کارگران است.
آریان یادآور شد: در هر ماه بیش از 40 میلیون تومان حقوق کارگران و کارمندان شهرداری میشود که اکنون مالیات با ارزش افزوده و عدم کمک استانداری، توانایی پرداخت حقوق و مزایا و عیدی و اضافه کار را از شهرداری گرفته است.
وی گفت: اکنون حقوق 240 هزار تومانی رفتگران شش ماه است که پرداخت نمیشود.
سرپرست شهرداری نیکشهر ادامه داد: با تجمیع عوارض هر ماه در حدود 40 میلیون به شهرداری نیکشهر کمک میشد ولی در حال حاضر با مالیات بر ارزش افزوده که قانون شده، کل عوارضات در مرکز جمع و بر اساس جمعیت بین شهرداریها تقسیم میشود و هیچ کمکی هم به شهرداری نمیشود.
آریان اضافه کرد: ماشین آلات شهرداری نیکشهر به دلیل نداشتن سوخت و قطعات یدکی و تعمیرات کارایی چندانی برای عمران شهر ندارند و همه به دلیل نبود اعتبار بیکار ماندهاند.
وی گفت: به دلیل کمبود اعتبار کارگران و کارمندان شهرداری از حدود بیش از شش ماه قبل از حق بیمه، حقوق و مزایا، بی بهرهاند و حتی کارگرانی در زمان استخدام تا چند سال بیمه نبودهاند و با تمام مشکلات و سرما و گرما به کار خود ادامه داده که باید فکری به حال آنان شود.
نائب رئیس شورای شهر نیکشهر نیز گفت: تعدادی از کارگران که قرار است اخراج شوند در حدود سه تا چهار سال بدون انجام مراحل استخدام با سلیقه شهردار سابق به کار گرفته شدهاند.
درک بلوچ با ابراز نگرانی از اخراج کارگران خواستار چاره اندیشی و ارائه راهکار لازم در این زمینه شد و افزود: مسئولان با تأیید حکم شهردار پیشنهادی هر چه سریعتر مسائل و مشکلات شهرداری نیکشهر را حل کنند.
وی بیا کرد: شورای اسلامی شهر نیکشهر خواستار ساماندهی نیروها و به کارگیری نیروهای متخصص و کارشناس است نه اینکه رفتگران را اخراج کنند.
.
ابراهیم افرازه – موسی اربابی – کامبیز ایزدپناه – دادرحمن بامری - غلام محمد بامری - حسن بامری - شیخ جهانگیری – فیض الرحمن رسولی زاده– عبدالوهاب کاویانپور- علیرضا ناصح- ناصر درخشان- ولی محمد بامری - مسعود دانشور
ارتباط ایرانشهر
وحشی بافقی
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید